38,000 تومان
همچنین در بخشی از کتاب آمده است:
نمیدانم چرا از ابتدای سفر، یاد «ابوذر» را به همراه دارم: «ای ابوذر! تو تنها زندگی میکنی، تنها میمیری، تنها مبعوث میشوی و تنها وارد بهشت میشوی.» و من تنها وارد بهشت شده بودم؛ شاید به همین اعتبار گفتم حالا که خیلیها به نیابت از شهیدی آمدهاند، من نایبالزیاره ابوذر میشوم! سنگ بزرگی است؟!
یاد ابوذر را با خودم دوباره به کوچه پس کوچههای کنار حرم امامین میکشانم. تا رسیدن به مقصود، دو سه دکانِ حجامت نظرم را جلب میکنند. یکیشان نوشته است: «برای حشدالشعبی، حجامت رایگان است.» میخواهم در را باز کنم و از حَجام بپرسم که چرا رایگان؟ اما خب! وضع فجیعی که از پشت شیشههای نهچندان شفافِ دکان (و نه مطب!) دیده میشود، مانعم میشود. راهم را میکشم و به سمت حرم میروم.
شما هم احساس کردهاید غربت حرم امامین را؟ این شاید اولین حسی است که به سراغم میآید. و دوم، ناباوری! من، اینجا، در مدفن دو امام؟ هنوز با در و دیوار حرم حال و احوال نکردهام که وقت نماز فرا میرسد. نماز را که میخوانیم، واعظ عرب، چند جملهای در فضیلت زیارت سید شهیدان میگوید؛ به نقل از امام صادق(ع): «خدایا! رحمت فرست بر صورتهایی که آفتاب، رنگ آنها را تغییر داده و بر گونههایی که بر قبر حسین(ع) گذاشته میشود…» آفتابی که در روز تجربهاش کردهام، نوید آن را داده بود که با صورتهایی که جعفربنمحمد از آن یاد کرده، ملاقات کنم! شعلهای در دلم روشن میشود. زیارت میکنم و راهی میشوم تا بار خستگی را جایی بر زمین بگذارم.
نویسنده |
محسن حسنزاده |
---|---|
نوبت چاپ |
نخست |
قطع |
رقعی |
تعداد صفحه |
84 |
سال چاپ |
1400 |
38,000 تومان
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.